یکی بود یکی نبود ، یک بچه کوچک بد اخلاقی بود . پدرش به او ...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
یادم می آید وقتی که نوجوان بودم ، یک شب با پدرم ...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
موش از شکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سر و صدا برای چیست . مرد مزرعه دار ...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
روزی معلمی از دانش آموزانش خواست که ...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی ...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
روزی زنی نزد دکتر روانپزشک معروفی رفت و...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
شب کریسمس بود و هوا ، سرد...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
بعد از این که مدت ها دنبال دختری با وقار و با شخصیت ...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
یک روز خانم مسنی با یک کیف پر از پول به یکی از شعب بزرگترین بانک کانادا...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
مرد جوانی ، از دانشکده فارغ التحصیل ...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
مردى برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت ...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
خیالعلی بن عباس ، معروف به ابن الرومی ، شاعر معروف هجو گو و ...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
کوه بلندی بود که...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
همیشه کسانى را که خدمت...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
مرد هر روز دیر سر کار حاضر...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
سال ها پیش دو نفر بودن که در یک واحد مشغول...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
همین چند روز پیش...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
وقتی پسر ۲۴ ساله شد روزی...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
جنگ سختی شروع شده بود.صدای به...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
روزی یکی از خانه های دهکده آتش گرفته بود . زن جوانی...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ادیسون در سنین پیری پس از کشف لامپ ، یکی از ثروتمندان آمریکا به...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
فیلسوفی همراه با شاگردانش در حال قدم زدن در یک جنگل بودند و...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
زن و دختر جوانی پیرمردی خسته و افسرده را کشان کشان...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
یک روز کاملاً معمولى تحصیلى بود . به طرح درسم نگاه کردم و دیدم...
ادامه مطلب...
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار