مواد لازم: 40 گرم عسل طبیعی 10 گرم آب پیاز سفید
طرز تهیه : ابتدا عسل را بر روی حرارت بگذارید و در دمای پایین حدود 10 دقیقه آن را داغ نمایید. سپس آب پیاز را به آن اضافه نمایید و حدود 5 دقیقه آنها رابا هم هم بزنید.سپس حرارت را بسته وصبر کنید تا مواد حاضر سرد شوند .
طرز استفاده : به اندازه یک لایه نازک از ماسک را به پوست صورت خود بزنید ونیم ساعت صبر کنید تا ماسک خشک شود .سپس با آب گرم صورتتان را بشویید و از اثر آن لذت ببرید.
انواع ماسک برای پوست خشک
چگونه ماسک های زیبایی طبیعی بسازیم: هر چند در فصل تابستان آفتاب دائمی نداشته باشیم ولی پوست و مو خشک ، دی هیدراته و تیره خواهد شد.پس بیایید با استفاد ه از این دستورالعمل های تماما طبیعی که حاوی تنها چند چیز ساده و سهل الوصول است پوست و موی خود را...
ماسک ها موادی هستند که معمولاً از محصولات طبیعی تهیه می شوند و برای پاکیزه کردن، خروج مواد زائد از منافذ پوستی، نرم کردن و لطیف کردن پوست ، به کار می روند. هر ماسک را باید به مدت بیست تا سی دقیقه بر روی پوست قرار داد و سپس آن را به وسیله شستوی کامل با آب پاک کرد. می توان به جای شستشو با آب، ماسک را به وسیله پنبه آغشته به گلاب از سطح پوست پاک کرد.
در اینجا به برخی از ماسک های مفید و رایج اشاره می کنیم ...:
پونه را له کرده سپس آنرا با روغن زیتون مخلوط کرده و به مدت سه روز در مقابل نور خورشید قرار دهید. بعد از سه روز به مدت 15 دقیقه حرارت می دهید آن را صاف کرده ، پماد به دست آمده را برای از بین بردن لکه های سیاه استفاده کنید.
تخم ترب را در سرکه خیس کرده و پس از گذشت 24 ساعت آنرا برروی لکه های سیاه پوست قرار دهید. این عمل را هر روز تکرار نموده تا لکه ها کم کم بهبودی حاصل کنند. مقداری سیر را پوست کنده و آنرا با رنده ریز کنید و...
این روزها هرچه موی آقایان ژولیدهتر میشود، کفش خانمها نوک تیزتر می شود. وقتی علتش را جویا میشوی همه تقصیرها گردن واژهای میافتد به نام مد. البته کفش آقایان هم دستکمی از کفش خانمها ندارد و رفتهرفته شبیه منقار پرندگان میشود. گویا این مد است که باید شیوه لباس پوشیدن مردان و زنان را تعیین کند. اما از بد ماجرا...
درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود .
پس از اندك زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می كند و می گوید :
جاسوس می فرستید به جهنم!؟
نجّار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده می کرد. یک روز او با صاحبکار خود موضوع را درمیان گذاشت.
پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن ، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت میخواست تا او را از کار بازنشسته کنند.
صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند ، اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد.
سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد ، از او خواست تا...
نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت...
گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند...
شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!
گفتم: به راه عدل و...
«نسرین» زن جوانی كه چند روز قبل كیف دستیاش را گم كرده بود در حالی كه ماجرای پیدا شدن كیف خود را اتفاقی شبیه معجزه میدانست در تشریح ماجرا گفت: یک روز عصر در حالی كه مقدار زیادی خرید كرده بودم برای رفتن به خانه سوار یک خودروی مسافربر شخصی شدم اما هنگام پیاده شدن كیف دستیام را داخل خودرو جا گذاشتم كه دقایقی بعد متوجه گم شدن كیفم شدم اما خودرو...
حرف اولم اول فیل است
حرف دومم از سر نیل است
حرف سومم سوم عاج است
حرف چهارمم میان کاج است
حرف پنجمم اول نیز است
بگویید پس چه چیز است ؟!
چیست دانی خلقت پشمینه پوش
حلقه ی زرین نموده او به گوش
رفت در دیگی و چون آمد به جوش
کرد آن را در قدح ، گفتا بنوش ؟!
من مداد مرجان هستم ، يك مداد نويسنده و پركار ، راستش را بخواهيد من عاشق كاغذ هستم ، آنقدر عاشق كاغذ هستم كه هر روز در آن چيزهاي قشنگي نقاشي مي كنم . وقتي مرجان مرا بدست مي گيرد ، آنقدر خوشحال مي شوم كه نگو ! با خودم فكر مي كنم كه حتماً الان مرجان يك نقاشي قشنگ و يا يك شعر خوب و يا يك داستان جالب را بوسيله من ، روي كاغذ نقش مي بندد . بعضي وقتها كه دختر كوچولوهاي همسايه ، حوصله شان سر رفته يا ناراحت هستند ، مرجان يك درخت قشنگ با...
در يك باغچه كوچك ، دو درخت زندگي مي كردند . يكي درخت آلبالو و ديگري درخت گيلاس .
اين دو تا همسايه با هم مهربان نبودند و قدر هم را نمي دانستند، بهار كه مي رسيد شاخه هاي اين دو تا همسايه پر از شكوفه هاي قشنگ مي شد ولي به جاي اين كه با رسيدن بهار اين دو هم مهربانتر و با صفاتر بشوند بر سر شكوفه هايشان و اين كه كداميك زيباتر است ، بحث مي كردند.
در فصل تابستان هم بحث آنها بر سر اين بود كه ميوه هاي كداميك از آنها بهتر و خوشمزه تر است . درخت آلبالو مي گفت :...
آزادي پروانه ها بهار بود ، پروانه هاي قشنگ و رنگارنگ در باغ پرواز مي كردند.
حسام ، پسر كوچولوي قصه ما توي اين باغ ، لابه لاي گلها مي دويد و پروانه ها را دنبال مي كرد . هر وقت پروانه زيبايي مي ديد و خوشش مي آمد آرام به طرف او مي رفت تا شكارش كند . بعضي از پروانه ها كه سريعتر و زرنگتر بودند ، از دستش فرار مي كردند، اما...
چیست آن میوه ی پسندیده
سرخ و سبز و سپید پوشیده
در میان دو کاسه چوبین
با دو سد احترام خوابیده ؟!
چیست آن گوشتین تن و تخت و دراز
که چو گل سرخ است و باشد نغمه ساز
انتهایش غار ، دورش استخوان
گوید هر دم بهر ما راز و نیاز ؟!
چیست آن گنبد لطیف نیکو
خوردن مردمان نیکو بو
در برش جامه های سرخ و سپید
می کند گریه ها کشنده ی او ؟!
چیست آن گِرد گنبد بی در
پوست در پوست گِرد یکدیگر
هر که بگشاید این معما را
رخش از آب دیده گردد تر ؟!
چیست آن که شکل بیضی و نرم و لطیف است
بر پیکر و الوان و گرانقدر و ظریف است
اندر مقرش چرخد و دیوارش نرم است
آراسته به مو گشته و دارای حریف است ؟!
باتشکر از همکارانی که محتوای الکترونیکی برای گروه ارسال نموده اند
نفر برتر آقای امیدوار از گلپایگان برگزیده شدند
که از ایشان تشکر به عمل می آید
ضمنا جهت تقدیری نام وی به استان ارسال گردید .
منبع : گروههای آموزشی پایه ی سوم استان اصفهان